این کارو خیلی دوس دارم:

به جای دویدن فیلم ببینید.

پدرم امروز با اعتماد به نفس کامل در مورد خمیر دندون یه برند شروع به تمجید کرد،منو برد به:


12سال پیش ی دوره ای بابا حسابی دندون درد داشت،در واقع لثه هاش داغون بود و دندونش، لغ.

ی روز که واقعا کلافه بود تصمیم گرفت کاهلی رو بزاره کنار و ی فکر اساسی بکنه...

منو صدا کرد تا کمک کنم.

ی سره نخ تو دهنش ،اون سمتش بسته به دسگیره در. کمی با نخ ور رفت تا مطمئن شه محکم شده. بهم حالی کرد: بیا و بکش...

در حالی که  از درد کبود شده بود به دندونه توی دستش نگاه میکرد و بهش فحش میداد.

بچه برا همین روزا خوبه،تمامشو به همین شکل کندم.

  


ثبت نام ارشد شروع شد.


اسماعیل:صالح...پسر...صالح...پاشو!!

خیلی ذوق داشتم با هیجان پریدمو با صورت نشسته دویدم سمتش.

مثل دیروز بیتاب بود و فغان میکرد...


ده دقیقه بعد سرشو برید.


اونایی که میگن طبیعت عادله حتما میدونن که بخش قابل توجهی از موجودات برای زندگی 

باید موجود دیگه ای رو بکشن و بخورن.


(اسماعیل پدربزرگم بود.)

سلام

من و تنها من می دانم که چرا انسان میخندد: او چنان دردمند بوده،که چاره ای جز اختراع خنده نداشته. 

           نیچه(البته نقل به مضمون)

فک کنم منم الان میدونم!!